۱۳۹۵ مهر ۶, سه‌شنبه

آن تنها آرامشی که باید به هم بخورد



1) وحید یامین‌پور پس از روشن شدن موضع رهبری در مورد حضور احمدی‌نژاد در انتخابات، یادداشتی خطاب به احمدی‌نژاد نوشته و در همان صدر یادداشت خود آورده که «به تو رشک می برم که خیرخواهی و نصیحت‌گری چون رهبر معظم انقلاب داری و از آن بیشتر این که تو را برادر مومن خود خطاب کرد.»
این البته روکش ماجراست؛ یامین‌پور حتی وقتی اذعان رهبری به دو قطبی شدن "فلان قضیه" را با حضور احمدی‌نژاد، نشانه مقبولیت او بین خیل کثیر جا می‌زند، دارد زمینه را برای اصل حرف آماده می‌کند. ادامه یادداشت، مخاطب را متوجه می‌سازد که این چهره رسانه‌ای و افراطی جبهه پایداری، نگران "ولایت‌ناپذیری" احمدی‌نژاد است. زیر پوشش "رشک بردن" و "القای مقبولیت نزد خیل کثیر" دارد نگرانی خود را بروز می‌دهد و گرنه کیست که نداند با حضور یک طرفدار پروپاقرص لیبرالیسم و یا یک متهم قرابت با سلطنت، چه 2 قطبی سهمگینی شکل می‌گیرد که لابد این‌ها را هم باید گذاشت به حساب مقبولیت نزد خیل کثیر هم‌وطنان! (اساسا به دلیل سرکوب سلایق سیاسی و محدود و محدود کردن انتخاب‌های مردم، صدور جواز ورود به هر کاندیدای "متفاوت"، فضا را دو قطبی می‌کند).
واقعیت و اصل ماجرا همین است؛ جملات دیروز رهبری هم همین را نشان می‌دهد که اصل مسئله (یا لااقل یکی از مسائل اصلی) پراکندگی "برادران مومن" است؛ گو برای پرهیز از این اتفاق، به قاعده همیشگی، جایزه خوشحال نکردن "دشمن دائم‌الحضور" هم رونمایی شود. در این بین، ولایت‌ناپذیری احمدی‌نژاد (که البته قبلا به طرق بسیار واضحی (به رغم به خرج دادن نهایت بصیرت در پشتیبانی‌های معنوی و لجستیکی از او) وجود آن به اثبات رسیده)، می‌تواند "برادران مومن" را بیش از آن‌چه که هستند، متفرق و سرخورده کند. این تفرقه بعد از برجام اوج گرفته و مایه ریزش و تردیدهای بسیار در ایمان برادران (و خواهران) مومن شده است.

2) پیش‌تر هم نوشتم که منع احمدی‌نژاد از کاندیداتوری، کاری درست بوده است. حتی اگر این منع (حالا علنی شده) هم نبود، احمدی‌نژاد مستندات زیادی برای رد صلاحیت در اختیار شورای نگهبان گذاشته بود ولی اعلام رد صلاحیت او تا اردیبهشت سال آینده (هفت ماه بعد) به درازا می‌کشید و در این بین، اصولگرایان (صاحبان چشم و گوش‌های بسته در برابر تخلفات احمدی‌نژاد) انرژی بسیاری برای رفع اتهام‌ها علیه خود هدر می‌دادند و به اجماع هم نمی‌رسیدند. نوشته بودم که این منع، محبت در حق اصولگرایان است با این همه، کشور نیز از این منع سود می‌برد.

3) اوضاع کشور به‌سامان نیست. مهم‌ترین تصمیم‌های کشور باید تصمیم‌هایی برای نجات اقتصاد ومعیشت مردم باشد. دنیا برای اعتماد به ایران، به تضمینی برای عدم پشتیبانی رهبری از بازگشت احمدی‌نژاد  نیاز داشت. کسانی که رفتار رهبری را در منع احمدی‌نژاد از کاندیداتوری "غیردمکراتیک" می‌دانند، در بهترین حالت نسبت به اقتضائات ساخت قدرت در کشور، بی‌اعتنا هستند. اگر ایرادی هست، در "قانون اساسی" است ضمن آن‌که از سخنان دیروز آیت‌الله خامنه‌ای چنین برمی‌آید که اگر احمدی‌نژاد، خود درباره کاندیداتوری‌اش سوال نکرده و اجازه نخواسته بود، احتمالا با این نهی صریح هم مواجه نبود. کشور تجربه بسیار پرهزینه‌ای بابت حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال 84 و پخش آرای اصلاح‌طلبان در آن انتخابات بین 4 نامزد از سر می‌گذراند. کاش کسی سال 84 آن‌قدر دوراندیش بود که رفسنجانی را منع می‌کرد و رفسنجانی تسلیم می‌شد.
کشور به مانور سیاسی شکست خوردن احمدی‌نژاد نیاز ندارد.

4) "هر اقدامی" در مواجهه با احمدی‌نژاد غیر از درخواست برای محاکمه وی در دادگاه، گرفتار آمدن در بازی او و تیم ناپاک او برای گریز از پاسخگویی به اتهامات و تخلفات در سایه حاشیه‌پردازی‌هاست. این گریز، بلافاصله بعد از اعلام کاندیدا نشدن احمدی‌نژاد می‌تواند به تلاش این جریان به سوی ایفای نقشی دیگر در کشور کمک کند. یک نماینده تهران در مجلس (محمود صادقی) همین دیروز اعلام کرد که «دولت سابق 48هزار میلیارد تومان محکومیت مالی قطعی در دیوان محاسبات دارد که 12 هزار میلیارد تومان آن مربوط به شخص رییس دولت است.» این نگرانی جدی باید وجود داشته باشد که برای ولایت‌پذیری احمدی‌نژاد در این فقره، به او جایزه تمدید تاخیر در رسیدگی به تخلفات او اهدا شود. این جایزه، اراده معطوف به مبارزه با فساد را (به عنوان ابزاری اساسی در احیای اقتصاد) به یک اراده صوری و شعاری تبدیل خواهد کرد. محاکمه احمدی‌نژاد در عین حال که کمک بزرگی برای اتخاذ تصمیم‌های مهم اقتصادی خواهد بود ممکن است "آرامش شریکان دزد قافله" را بر هم زند و تنها آرامشی که باید به هم بخورد، همین آرامش است. طبیعتا آن "برادران مومنی" که حساب‌شان پاک  است، نباید باکی به دل راه دهند.

5) نظام سیاسی کشور، هاضمه ثقیلی دارد؛ حالا سه رییس‌جمهوری (از 4 رییس‌جمهوری) بعد از اصلاح قانون اساسی در سال 68، فاقد صلاحیت دوباره رییس‌جمهوری شدن هستند و رییس‌جمهوری چهارم هم به شدت زیر حمله و فشار از داخل خود نظام سیاسی. چرا؟

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر